روزهای تنهایی

روزهای تنهایی

زخم هایم به طعنه می گویند:دوستانت چقدربانمک اند...!!!

عشق

صدایش زدم، برگشت پرسیدم :اینجا چه مى کنى؟


گفت دلتنگ روزگاران بودم ،گفتم خوبى؟گفت دوست داشتم مى بودم.

 

گفتم غریبى؟گفت زمانى آشناتر از من نبود.

 

پرسیدم چرا اینقدر بى جانى؟ گفت بس که جان دادم.


دلم سوخت به رسم جهل مهربان گونه گفتم،
سیگار؟ گفت آمده بودم نفس تازه کنم و رفت،

 

همانطور که دور مى شد گفتم: راستى اسمت را نگفتى ؟


به آرامى گفت: تا دیروز عشق، امروز را نمى دانم


درون مطرود و بیرون مجبور، راه سوم را نشانم بده عزیز ساده صبورم،


همین



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: غریبه ای درغزل ׀ تاریخ: پنج شنبه 16 مرداد 1393برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

درباره وبلاگ

به دل نگیر دراین ضیافت فقیرانه من دعوت نداری...! میدانی.... بهای زیادی دادم.... پیوندباآنکه دوستش ندارم... نمیدانم....عادلانه است برای تاوان پس دادنم یانه؟!!! تاوان سادگی هایم......!


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب

روزهای تنهایی

CopyRight| 2009 , cilentcry.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.COM